قصه شهر :دکتر محسن حبیبی
قصه شهر :دکتر محسن حبیبی
در همایش جامعه معماری شهر که توسط پژوهشکده معماری و شهرسازی شبستان در مهر ماه سال 1393 برگزار گردید ایشان با اشاره به کتاب خود مطالبی را پیرامون این بحث مطرح نمودند. ایشان کلام خود را اینگونه آغاز نمود:
قصه ها با عبارت «یکی بود یکی نبود» آغاز می شوند، یعنی جایی که اسطوره از آن آغاز گردیده. جایی پر از اسرار و رمز و رازهای نهان و مملو از معما است. به همین دلیل ما را در زمان حال نگه می دارد. شهرها برای اینکه بتوانند زنده بمانند، به قصه نیاز دارند. شرط بقاء یک شهر حضور قصه در آن شهر است. که این خود عامل اصلی در ایجاد وحدت و هویت شهری است.
با ورود به قرن 19 میلادی شکل جدیدی از شهر با عنوان «شهر صنعتی» (City) مطرح گردید که ساختارها و مفاهیم شهر «پیشاصنعتی» (Town) را در هم شکست. نهایتا با شروع قرن بیستم و با شکل گیری مفهوم جدیدی از شهر به نام «Urban» غلبه نگاه کمی گرایی عیان تر گردید. آنچه که مشخص بود این است که در دوران Town در شهر قصه وجود داشت ولی در دوره City و Urban قصه وجود ندارد بلکه رمان وجود دارد.
تفاوت قصه و رمان در این است که در قصه راوی همواره حضور دارد، به همین دلیل هیچ قصه ای دوبار یکسان روایت نمی شود و چون راوی در آن حضور دارد به محض اینکه مخاطب سوالی از او بپرسد داستان جدیدی برای او بازگو می کند. شهر راوی «قصه شهر» است و چون حضور دارد مدام قصه خود را برای ما بازگو می کند. از آنجایی که راوی (شهر) همچنان حضور دارد مجالی برای گفتگو با آن پدید آمده که ما را در حال نگه می دارد. مهم این است که ما به این قصه گوش دهیم و آن را به یاد داشته باشیم. در پس دیوارهای شهر، حادثه ای رخ داده است. با عبور از دیوارها به خاطره و حافظۀ شهر دست خواهیم یافت. در این صورت می توان به جوهرۀ آن شهر دست یافت و آن را شناخت. بدین ترتیب با قدم زدن در شهر، به طور مداوم شهر قصه خود را برای ما بازگو می کند و این قصه، شهر را زنده نگه می دارد.
یکی از کارهایی که City و Urban انجام می دهد این است که در شهر خاطره زدایی انجام داده و شهر را بی خاطره می کند. چون این دو مفهوم با گسست و انقطاع تعریف می شوند ولی Town با تداوم همراه است.